عرفان و مذهب

متن دعای کمیل همراه با ترجمه فارسی

سند دعای کمیل و سبب نامگذاری

شیخ طوسی دعای کمیل را به نام دعای خضر در ضمن اعمال ماه شعبان آورده است. وی می‌گوید: «روایت شده که کمیل بن زیاد نخعی امیرالمؤمنین(ع) را دید که در شب نیمه ماه شعبان در حال سجده این دعا را می‌خواند» سپس دعای مشهور کمیل را نقل می‌کند.

 

علامه مجلسی دعای کمیل را بهترین دعا معرفی کرده است. سبب نامگذاری دعا نیز این است که دعا را کمیل از علی(ع) روایت کرده است.

 

شخصیت کمیل

کمیل بن زیاد بن نهیک نخعی از قبیله نخع، از تابعین اصحاب رسول خدا(ص) و از یاران خاص امام علی(ع) و امام حسن(ع) است. وی ۱۸ سال از عمر خود را در دوران رسول خدا(ص) سپری کرد. او از جمله شیعیانی است که در روزهای اول خلافت حضرت علی(ع) با او بیعت کرد و در جنگ‌های امام علی(ع)، از جمله صفین حضور داشت.

او را صاحب سرّ امیرالمومنین(ع) نیز می‌دانند. کمیل از جمله ده نفری است که در زمان عثمان از کوفه به شام تبعید شدند. کمیل در سال ۸۲ق به دستور حجاج بن یوسف ثقفی کشته شد.

 

مضامین دعای کمیل

دعای کمیل مشتمل بر مضامین بلند در معرفت خداوند و طلب آمرزش گناهان است. حضرت علی(ع) این دعا را با نام خداوند آغاز می‌کند و سپس در چند فقره به رحمت، قوت، جبروت، عزت، عظمت، سلطنت، ذات، اسماء، علم و نور الهی خداوند را قسم می‌دهد. بعد خداوند را با «یا نُورُ یا قُدُّوسُ یا أَوَّلَ الْأَوَّلِینَ وَ یا آخِرَ الْآخِرِینَ» ندا می‌کند، آثار و پیامدهای اعمال آدمی را متذکر می‌شود و از خداوند طلب آمرزش می‌کند.

 

حضرت در فقره بعد با یاد خدا به خدا تقرب می‌جوید، خدا را شفیع درگاهش قرار داده و از خدا می‌خواهد که به پیشگاه خدا نزدیک شود، سپاسگزاری را به او یاد دهد، یاد خدا را به خود الهام دهد و از خدا طلب خضوع و خشوع می‌کند و با عباراتی شدت اشتیاق خود به حق را ابراز می‌دارد. در ادامه به فرمان عالم گیر خداوند اشاره کرده و با عباراتی خداوند را بخشایشگر خطاپوش معرفی می‌کند.

 

در بندهای دیگر دعای کمیل، آن حضرت ستار العیوب بودن خداوند، دفع بلاها، حفظ لغزش‌ها و عدم استحقاق بنده به تعریف و تمجیدها را بیان می‌کند و به ضعف و نقص و بدحالی، به سنگینی بلا و گرفتاری و قصور و نارسایی‌ها و … اشاره می‌کند و از آنها نزد خداوند شکوه کرده و از لطف و کرم الهی برای رفع آنها کمک می‌خواهد و با توسل به عزت خداوند از او خواسته هایی مطرح می‌کند و به تسویل نفس و تزیین شیطان اشاره می‌کند.

 

با اشاره به سابقه لطف ازلی عنوان می‌کند که خداوند موحدان و پرستشگران را در آتش جهنم نمی‌سوزاند. سپس آن حضرت به مقایسه بلاهای دنیا با عذاب آخرت می‌پردازد و می‌گوید: «ای مولای من گیرم که بر عذاب تو شکیبا باشم چگونه بر دوریت صبر کنم؟» بعد به امید بنده مؤمن به رحمت خداوند اشاره می‌کند و می‌گوید «آیا مومن و کافر یکسانند؟» و در پایان با ندا کردن خداوند به صفاتی، از خداوند حاجت هایی می‌طلبد.

 

زمان خواندن دعای کمیل

با توجه به گفته سید بن طاووس زمان قرائت دعای کمیل، نیمه شعبان و شب جمعه است. و در ایران رسم بر این است که شیعیان دعای کمیل را در نیمه شعبان و شب‌های جمعه در مکان‌های مذهبی به صورت جمع می‌خوانند.

 

متن و ترجمه دعای کمیل

از دعاهاى بسيار معروف است، علاّمه مجلسى رحمة اللّه فرموده: اين دعا از بهترين دعاهاست و دعاى خضر پيامبر است.

 

«بسم الله الرحمن الرحیم»

اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُكَ بِرَحْمَتِكَ الَّتى وَسِعَتْ كُلَّ شَىْءٍ

خدايا از تو درخواست مى‌كنم، به رحمتت كه همه‌چيز را فرا گرفته

وَ بِقُوَّتِكَ الَّتى قَهَرْتَ بِها كُلَّ شَىْءٍ وَ خَضَعَ لَها كُلُّ شَىْءٍ وَ ذَلَّ لَها كُلُّ شَىْءٍ

و به نيرويت كه با آن بر هرچيز چيره‌ گشتى و در برابر آن هرچيز فروتنى نموده و همه‌چيز خوار شده

وَ بِجَبَرُوتِكَ الَّتى غَلَبْتَ بِها كُلَّ شَىْءٍ وَ بِعِزَّتِكَ الَّتى لا يَقُومُ لَها شَىْءٌ

و به جبروتت كه با آن بر همه‌چيزى فائق‌ آمدى و به عزّتت كه چيزى در برابرش تاب نياورد

وَ بِعَظَمَتِكَ الَّتى مَلاَتْ كُلَّ شَىْءٍ وَ بِسُلْطانِكَ الَّذى عَلا كُلَّ شَىْءٍ

و به بزرگى‌ات كه همه‌چيز را پر كرده و به پادشاهى‌ات‌ كه برتر از همه‌چيز قرار گرفته

وَ بِوَجْهِكَ الْباقى بَعْدَ فَناءِ كُلِّ شَىْءٍ وَ بِأَسْمائِكَ الَّتى مَلاَتْ اَرْكانَ كُلِّ شَىْءٍ

و به جلوه‌ات كه پس از نابودى همه‌چيز باقى است و به نامهايت كه پايه‌هاى‌ همه‌چيز را انباشته

وَ بِعِلْمِكَ الَّذى اَحاطَ بِكُلِّ شَىْءٍ وَ بِنُورِ وَجْهِكَ الَّذى اَضاَّءَ لَهُ كُلُّ شىْءٍ

و به علمت كه بر همه‌چيز احاطه نموده، و به نور ذاتت كه همه‌چيز در پرتو آن‌ تابنده گشته.

يا نُورُ يا قُدُّوسُ يا اَوَّلَ الاْوَّلِينَ وَ يا آخِرَ الآخِرينَ

اى نور، اى پاك از هر عيب، اى آغاز هر آغاز، و اى پايان هر پايان

اَللّهُمَّ اغْفِرْ لِىَ الذُّنُوبَ الَّتى تَهْتِكُ الْعِصَمَ

خدايا! بيامرز براى من آن گناهانى را كه پرده حرمتم مى‌درد

اَللّهُمَّ اغْفِرْ لِىَ الذُّنُوبَ الَّتى تُنْزِلُ النِّقَمَ

خدايا! بيامرز براى من آن گناهانى را كه كيفرها را فرو مى‌بارند

اَللّهُمَّ اغْفِرْ لِىَ الذُّنُوبَ الَّتى تُغَيِّرُ النِّعَمَ

خدايا! بيامرز برايم گناهانى را كه نعمتها را دگرگون مى‌سازند

اَللّهُمَّ اغْفِرْ لِىَ الذُّنُوبَ الَّتى تَحْبِسُ الدُّعاءَ

خدايا! بيامرز برايم آن گناهانى را كه دعا را باز مى‌دارند

اَللّهُمَّ اغْفِرْ لِىَ الذُّنُوبَ الَّتى تُنْزِلُ الْبَلاءَ

خدايا! بيامرز برايم گناهانى كه بلا را نازل مى‌كند.

اَللّهُمَّ اغْفِرْلى كُلَّ ذَنْبٍ اَذْنَبْتُهُ وَ كُلَّ خَطيئَةٍ اَخْطَاْتُها

خدايا! بيامرز برايم همه گناهانى را كه مرتكب شدم، و تمام خطاهايى كه به آنها آلوده گشتم.

اَللّهُمَّ اِنّى اَتَقَرَّبُ اِلَيْكَ بِذِكْرِكَ وَ اَسْتَشْفِعُ بِكَ اِلى نَفْسِكَ

خدايا! با ياد تو به سويت نزديكى مى‌جويم، و از ناخشنودى تو به درگاه خودت شفاعت می طلبم

وَ اَسْئَلُكَ بِجُودِكَ اَنْ تُدْنِيَنى مِنْ قُرْبِكَ وَ اَنْ تُوزِعَنى شُكْرَكَ وَ اَنْ تُلْهِمَنى ذِكْرَكَ

و از تو خواستارم‌ به جودت مرا به بارگاه قرب خويش نزديك گردانى و سپاس خود را نصيب من كنى، و يادت را به من الهام نمايى

اَللّهُمَّ اِنّى اَسْئَلُكَ سُؤالَ خاضِعٍ مُتَذَلِّلٍ خاشِعٍ اَنْ تُسامِحَنى وَ تَرْحَمَنى وَ تَجْعَلَنى بِقَِسْمِكَ راضِياً قانِعاً وَ فى جَميعِ الاْحْوالِ مُتَواضِعاً

خدايا! از تو درخواست مى‌كنم، درخواست بنده‌اى فروتن، خوار و افتاده، كه با من مدارا نمايى و به من رحم كنى و به آنچه روزى‌ام نموده‌اى‌ خشنود و قانع بدارى و در تمام حالات در عرصه تواضعم بگذارى.

اَللّهُمَّ وَ اَسْئَلُكَ سُؤالَ مَنِ اشْتَدَّتْ فاقَتُهُ وَ اَنْزَلَ بِكَ عِنْدَ الشَّدائِدِ حاجَتَهُ وَ عَظُمَ فيما عِنْدَكَ رَغْبَتُهُ

خدايا! از تو درخواست مى‌كنم درخواست كسى‌كه سخت تهيدست‌ شده و بار نيازش را به هنگام گرفتاريها به آستان تو فرود آورده و ميلش به آنچه نزد توست فزونى يافته

اَللّهُمَّ عَظُمَ سُلْطانُكَ وَ عَلا مَكانُكَ وَ خَفِىَ مَكْرُكَ وَ ظَهَرَ اَمْرُكَ وَ غَلَبَ قَهْرُكَ وَ جَرَتْ قُدْرَتُكَ وَ لا يُمْكِنُ الْفِرارُ مِنْ حُكُومَتِكَ

خدايا! فرمانروايى‌ بس بزرگ و مقامت والا و تدبيرت پنهان، و فرمانت آشكار، و قهرت چيره، و قدرتت‌ نافذ، و گريز از حكومتت ممكن نيست.

اَللّهُمَّ لا اَجِدُ لِذُنُوبى غافِراً وَ لا لِقَبائِحى ساتِراً وَ لا لِشَىْءٍ مِنْ عَمَلِىَ الْقَبيحِ بِالْحَسَنِ مُبَدِّلاً غَيْرَكَ

خدايا! آمرزنده‌اى براى گناهانم و پرده‌پوشى براى‌ زشتكاری‌هايم و تبديل كننده‌اى براى كار زشتم به زيبايى

لا اِلهَ اِلاّ اَنْتَ سُبْحانَكَ وَ بِحَمْدِكَ ظَلَمْتُ نَفْسى وَ تَجَرَّأتُ بِجَهْلى وَ سَكَنْتُ اِلى قَديمِ ذِكْرِكَ لى وَ مَنِّكَ عَلَىَّ.

جز تو نمى‌يابم معبودى جز تو نيست، پاك و منزّهى و به ستايشت برخاسته‌ام، به خود ستم كردم و از روى نادانى جرأت نمودم و به ياد ديرينه‌ات از من و بخششت بر من به آرامش نشستم‌

اَللّهُمَّ مَوْلاىَ كَمْ مِنْ قَبيحٍ سَتَرْتَهُ وَ كَمْ مِنْ فادِحٍ مِنَ الْبَلاءِ اَقَلْتَهُ

خدايا! اى سرور من چه بسيار زشتى مرا پوشاندى و چه بسيار بالاهاى سنگين و بزرگى كه از من برگرداندى

وَ كَمْ مِنْ عِثارٍ وَقَيْتَهُ وَ كَمْ مِنْ مَكْرُوهٍ دَفَعْتَهُ وَ كَمْ مِنْ ثَناءٍ جَميلٍ لَسْتُ اَهْلاً لَهُ نَشَرْتَهُ

و چه بسيار لغزشى كه مرا از آن‌ نگهداشتى و چه بسيار ناپسند كه از من دور كردى و چه بسيار ستايش نيكويى كه شايسته آن نبودم و تو در ميان مردم پخش كردى.

اَللّهُمَّ عَظُمَ بَلائى وَ اَفْرَطَ بى سُوءُ حالى وَ قَصُرَتْ بى اَعْمالى وَ قَعَدَتْ بى اَغْلالى

خدايا! بلايم‌ بزرگ شده و زشتى عالم از حدّ گذشته و كردارم خوارم ساخته و زنجيرهاى گناه مرا زمين‌گير نموده

وَ حَبَسَنى عَنْ نَفْعى بُعْدُ اَمَلى وَ خَدَعَتْنِى الدُّنْيا بِغُرُورِها وَ نَفْسى بِجِنايَتِها وَ مِطالى يا سَيِّدى

و دورى آرزوهايم مرا زندانى ساخته و دنيا با غرورش و نفسم با جنايتش و امروز و فردا كردنم در توبه مرا فريفته

فَاَسْئَلُكَ بِعِزَّتِكَ اَنْ لا يَحْجُبَ عَنْكَ دُعائى سُوءُ عَمَلى وَ فِعالى

اى سرورم از تو درخواست مى‌كنم به عزّتت كه مانع نشود از اجابت دعايم به درگاهت، بدى عمل و زشتى كردارم‌

وَ لا تَفْضَحْنى بِخَفِىِّ مَا اطَّلَعْتَ عَلَيْهِ مِنْ سِرّى وَلا تُعاجِلْنى بِالْعُقُوبَةِ عَلى ما عَمِلْتُهُ فى خَلَواتى مِنْ سُوءِ فِعْلى وَ اِسائَتى وَ دَوامِ تَفْريطى وَ جَهالَتى وَ كَثْرَةِ شَهَواتى وَ غَفْلَتى

و مرا با آنچه از اسرار نهانم مى‌دانى رسوا مسازى و در كيفر آنچه در خلوتهايم انجام دادم‌ شتاب نكنى، از زشتى كردار و بدى رفتار و تداوم تقصير و نادانى و بسيارى شهواتم‌ و غفلتم، شتاب نكنى.

وَ كُنِ اللّهُمَّ بِعِزَّتِكَ لى فى كُلِّ الاْحْوالِ رَؤُفاً وَ عَلَىَّ فى جَميعِ الاُْمُورِ عَطُوفاً.

خدايا! با من در همه احوال مهر ورز و بر من در هر كارم به ديده لطف‌ بنگر

اِلهى وَرَبّى مَنْ لى غَيْرُكَ اَسْئَلُهُ كَشْفَ ضُرّى وَالنَّظَرَ فى اَمْرى

خدايا، پروردگارا، جز تو كه را دارم؟ تا برطرف شدن ناراحتى و نظر لطف در كارم را از او درخواست كنم.

اِلهى وَ مَوْلاىَ اَجْرَيْتَ عَلَىَّ حُكْماً اتَّبَعْتُ فيهِ هَوى نَفْسى وَ لَمْ اَحْتَرِسْ فيهِ مِنْ تَزْيينِ عَدُوّى

خداى من‌ و سرور من، حكمى را بر من جارى ساختى كه هواى نفسم را در آن پيروى كردم و از فريبكارى آرايش دشمنم‌ نهراسيدم

فَغَرَّنى بِما اَهْوى وَ اَسْعَدَهُ عَلى ذلِكَ الْقَضاءُ فَتَجاوَزْتُ بِما جَرى عَلَىَّ مِنْ ذلِكَ بَعْضَ حُدُودِكَ وَ خالَفْتُ بَعْضَ اَوامِرِكَ

پس مرا به خواهش دل فريفت و بر اين امر اختيار و اراده‌ام ياريش نمود، پس بدينسان و بر پايه‌ گذشته‌هايم از حدودت گذشتم، و با برخى از دستوراتت مخالفت نمودم

فَلَكَ الْحَمْدُ عَلَىَّ فى جَميعِ ذلِكَ وَ لا حُجَّةَ لى فيما جَرى عَلَىَّ فيهِ قَضاؤُكَ وَ اَلْزَمَنى حُكْمُكَ وَ بَلاؤُكَ

پس حمد تنها از آن تواست‌ در همه اينها. و مرا هيچ حقى نيست در آنچه بر من از سوى قضايت جارى شده و فرمان و آزمايشت ملزمم نموده.

وَ قَدْ اَتَيْتُكَ يا اِلهى بَعْدَ تَقْصيرى وَ اِسْرافى عَلى نَفْسى مُعْتَذِراً نادِماً مُنْكَسِراً مُسْتَقيلاً مُسْتَغْفِراً مُنيباً مُقِرّاً مُذْعِناً مُعْتَرِفاً

اى‌ خداى من اينك پس از كوتاهى در عبادت و زياده‌روى در خواهشهاى نفس عذرخواه، پشيمان، شكسته‌دل، جوياى گذشت‌ طالب آمرزش، بازگشت‌كنان با حالت اقرار و اذعان و اعتراف به گناه

لا اَجِدُ مَفَرّاً مِمّا كانَ مِنّى وَ لا مَفْزَعاً اَتَوَجَّهُ اِلَيْهِ فى اَمْرى غَيْرَ قَبُولِكَ عُذْرى وَ اِدْخالِكَ اِيّاىَ فى سَعَةِ رَحْمَتِكَ،

بى‌آنكه گريزگاهى از آنچه از من سرزده بيابم و نه پناهگاهى كه به آن رو آورم‌ پيدا كنم، جز اينكه پذيراى عذرم باشى، و مرا در رحمت فراگيرت بگنجايى

اَللّهُمَّ فَاقْبَلْ عُذْرى وَارْحَمْ شِدَّةَ ضُرّى وَ فُكَّنى مِنْ شَدِّ وَثاقى

خدايا! پس عذرم را بپذير، و به بدحالى‌ام رحم كن و رهايم ساز از بند محكم گناه.

يا رَبِّ ارْحَمْ ضَعْفَ بَدَنى وَ رِقَّةَ جِلْدى وَ دِقَّةَ عَظْمى

پروردگارا! بر ناتوانى جسمم و نازكى پوستم و نرمى استخوانم رحم كن.

يا مَنْ بَدَءَ خَلْقى وَ ذِكْرى وَ تَرْبِيَتى وَ بِرّى وَ تَغْذِيَتى هَبْنى لاِبْتِداءِ كَرَمِكَ وَ سالِفِ بِرِّكَ بى

اى كه آغازگر آفرينش و ياد و پرورش و نيكى بر من و تغذيه‌ام بوده‌اى، اكنون مرا ببخش به همان كرم نخستت، و پيشينه احسانت بر من

يا اِلهى وَ سَيِّدى وَ رَبّى اَتُراكَ مُعَذِّبى بِنارِكَ بَعْدَ تَوْحيدِكَ وَ بَعْدَ مَا انْطَوى عَلَيْهِ قَلْبى مِنْ مَعْرِفَتِكَ وَ لَهِجَ بِهِ لِسانى مِنْ ذِكْرِكَ وَاعْتَقَدَهُ ضَميرى مِنْ حُبِّكَ وَ بَعْدَ صِدْقِ اعْتِرافى وَ دُعائى خاضِعاً لِرُبُوبِيَّتِكَ؟

اى خداى من و سرور و پروردگارم، آيا مرا به آتش دوزخ عذاب نمايى، پس از اقرار به يگانگى‌ات و پس از آنكه دلم از نور شناخت تو روشنى گرفت و زبانم در پرتو آن به ذكرت گويا گشت و پس از آنكه درونم از عشقت لبريز شد و پس از صداقت در اعتراف و درخواست خاضعانه‌ام در برابر پروردگارى‌ات.

هَيْهاتَ اَنْتَ اَكْرَمُ مِنْ اَنْ تُضَيِّعَ مَنْ رَبَّيْتَهُ اَوْ تُبْعِدَ مَنْ اَدْنَيْتَهُ اَوْ تُشَرِّدَ مَنْ آوَيْتَهُ اَوْ تُسَلِّمَ اِلَى الْبَلاءِ مَنْ كَفَيْتَهُ وَ رَحِمْتَهُ

باور نمى‌كنم چه آن بسيار بعيد است و تو بزرگوارتر از آن هستى كه پرورده‌ات را تباه كنى يا آن را كه به‌ خود نزديك نموده‌اى دور نمايى يا آن را كه پناه دادى از خود برانى يا آن را كه خود كفايت نموده‌اى و به او رحم كردى به موج بلا واگذارى!

وَ لَيْتَ شِعْرى يا سَيِّدى وَ اِلهى وَ مَوْلاىَ اَتُسَلِّطُ النّارَ عَلى وُجُوهٍ خَرَّتْ لِعَظَمَتِكَ ساجِدَةً وَ عَلى اَلْسُنٍ نَطَقَتْ بِتَوْحيدِكَ صادِقَةً وَ بِشُكْرِكَ مادِحَةً وَ عَلى قُلُوبٍ اعْتَرَفَتْ بِاِلهِيَّتِكَ مُحَقِّقَةً وَ عَلى ضَمائِرَ حَوَتْ مِنَ الْعِلْمِ بِكَ حَتّى صارَتْ خاشِعَةً وَ عَلى جَوارِحَ سَعَتْ اِلى اَوْطانِ تَعَبُّدِكَ طائِعَةً وَ اَشارَتْ بِاسْتِغْفارِكَ مُذْعِنَةً

اى كاش مى‌دانستم‌ اى سرورم و معبودم و مولايم، آيا آتش را بر صورتهايى كه براى عظمتت سجده‌كنان بر زمين نهاده شده مسلطّ مى‌كنى و نيز بر زبانهايى كه صادقانه به توحيدت و به سپاست مدح‌كنان گويا شده و هم بر دلهايى كه بر پايه تحقيق به خداونديت اعتراف‌ كرده. و بر نهادهايى كه معرفت به تو آنها را فرا گرفته تا آنجا كه در پيشگاهت خاضع شده و به اعضايى كه‌ مشتاقانه به سوى پرستشگاههايت شتافته‌اند و اقراركنان جوياى آمرزش تو بوده‌اند.

ما هكَذَا الظَّنُّ بِكَ وَ لا اُخْبِرْنا بِفَضْلِكَ عَنْكَ يا كَريمُ يا رَبِّ

شگفتا اين همه را به آتش بسوزانى! هرگز چنين‌ گمانى به تو نيست و از فضل تو چنين خبرى داده نشده اى بزرگوار، اى پروردگار

وَ اَنْتَ تَعْلَمُ ضَعْفى عَنْ قَليلٍ مِنْ بَلاءِ الدُّنْيا وَ عُقُوباتِها وَ ما يَجْرى فيها مِنَ الْمَكارِهِ عَلى اَهْلِها

و تو از ناتوانى‌ام در برابر اندكى از غم و اندوه دنيا و كيفرهاى آن و آنچه كه زا ناگواريها بر اهلش مى‌گذرد آگاهى

عَلى اَنَّ ذلِكَ بَلاءٌ وَ مَكْرُوهٌ قَليلٌ مَكْثُهُ يَسيرٌ بَقائُهُ قَصيرٌ مُدَّتُهُ

با آنكه اين غم و اندوه و ناگوارى درنگش كم بقايش اندك و مدّتش كوتاه است.

فَكَيْفَ احْتِمالى لِبَلاءِ الآخِرَةِ وَ جَليلِ وُقُوعِ الْمَكارِهِ فيها

پس چگونه خواهد بود تابم در برابر بلاى آخرت، و فرود آمدن ناگواريها در آن جهان بر جسم و جانم

وَهُوَ بَلاءٌ تَطُولُ مُدَّتُهُ وَ يَدُومُ مَقامُهُ وَ لا يُخَفَّفُ عَنْ اَهْلِهِ لاِنَّهُ لا يَكُونُ اِلاّ عَنْ غَضَبِكَ وَاْنتِقامِكَ وَ سَخَطِكَ

و حال انكه زمانش طولانى و جايگاهش ابدى است و تخفيفى براى‌ اهل آن بلا نخواهد بو، چرا كه مايه آن بلا جز از خشم و انتقام و ناخشنودى تو نيست

وَ هذا ما لا تَقُومُ لَهُ السَّمواتُ وَالاَْرْضُ يا سَيِّدِى فَكَيْفَ لى وَ اَنَا عَبْدُكَ الضَّعيفُ الذَّليلُ الْحَقيرُ الْمِسْكينُ الْمُسْتَكينُ

و اين چيزى است كه تاب نياورند در برابرش آسمانها و زمين، اى سرور من تا چه رسد به من؟ و حال آنكه من بنده ناتوان، خوار و كوچك، زمين‌گير و درمانده توأم.

يا اِلهى وَ رَبّى وَ سَيِّدِى وَ مَوْلاىَ لاِىِّ الاُْمُورِ اِلَيْكَ اَشْكُو وَ لِما مِنْها اَضِجُّ وَ اَبْكى؟ لأليمِ الْعَذابِ وَ شِدَّتِهِ اَمْ لِطُولِ الْبَلاءِ وَ مُدَّتِهِ؟

اى خداى من و پروردگارم و سرور و مولايم، براى كداميك از دردهايم به حضرتت شكوه كنم و براى كدامين گرفتاريم‌ به درگاهت بنالم و اشك بريزيم. آيا براى دردناكى عذاب و سختى‌اش، يا براى طولانى شدن بلا و زمانش

فَلَئِنْ صَيَّرْتَنى لِلْعُقُوباتِ مَعَ اَعْدائِكَ وَ جَمَعْتَ بَيْنى وَ بَيْنَ اَهْلِ بَلائِكَ وَ فَرَّقْتَ بَيْنى وَ بَيْنَ اَحِبّائِكَ وَ اَوْليائِكَ،

پس اگر مرا در عقوبت و مجازات با دشمنانت قرار دهى، و بين من و اهل عذابت جمع كنى، و ميان من و عاشقان و دوستانت جدايى اندازى

فَهَبْنى يا اِلهى وَ سَيِّدِى وَ مَوْلاىَ وَ رَبّى صَبَرْتُ عَلى عَذابِكَ فَكَيْفَ اَصْبِرُ عَلى فِراقِكَ

اى خدا و آقا و مولا و پروردگارم، بر فرض كه بر عذابت شكيبائى ورزم، ولى بر فراقت چگونه صبر كنم

وَ هَبْنى صَبَرْتُ عَلى حَرِّ نارِكَ فَكَيْفَ اَصْبِرُ عَنِ النَّظَرِ اِلى كَرامَتِكَ اَمْ كَيْفَ اَسْكُنُ فِى النّارِ وَ رَجائى عَفْوُكَ

و گيرم اى خداى من‌ بر سوزندگى آتشت صبر كنم، اما چگونه چشم‌پوشى از كرمت را تاب آورم يا چگونه در آتش، سكونت‌ گزينم و حال آنكه اميد من گذشت و عفو تواست.

فَبِعِزَّتِكَ يا سَيِّدى وَ مَوْلاىَ اُقْسِمُ صادِقاً لَئِنْ تَرَكْتَنى ناطِقاً لاَضِجَّنَّ اِلَيْكَ بَيْنَ اَهْلِها ضَجيجَ الآمِلينَ وَ لاَصْرُخَنَّ اِلَيْكَ صُراخَ الْمَسْتَصْرِخينَ وَ لاََبْكِيَنَّ عَلَيْكَ بُكاءَ الْفاقِدينَ

پس به عزّتت اى آقا و مولايم سوگند صادقانه مى‌خورم، اگر مرا در سخن گفتن آزاد بگذارى‌ در ميان اهل دوزخ به پيشگاهت سخت ناله سر دهم همانند ناله آرزومندان و به درگاهت بانگ بردارم، همچون بانگ آنان‌كه خواهان دادرسى هستند و هر آينه به آستانت گريه كنم چونان كه مبتلا به فقدان عزيزى مى‌باشند

وَ لاَُنادِيَنَّكَ اَيْنَ كُنْتَ يا وَلِىَّ الْمُؤْمِنينَ يا غايَةَ آمالِ الْعارِفينَ يا غِياثَ الْمُسْتَغيثينَ يا حَبيبَ قُلُوبِ الصّادِقينَ وَ يا اِلهَ الْعالَمينَ

و صدايت مى‌زنم: كجايى اى سرپرست مؤمنان، آرى كجايى اى نهايت‌ آرزوى عارفان، اى فريادرس خواهندگان فريادرس، اى محبوب دلهاى راستان و اى معبود جهانيان‌.

«اَفَتُراكَ سُبْحانَكَ يا اِلهى وَ بِحَمْدِكَ تَسْمَعُ فيها صَوْتَ عَبْدٍ مُسْلِمٍ سُجِنَ فيها بِمُخالَفَتِهِ وَ ذاقَ طَعْمَ عَذابِها بِمَعْصِيَتِهِ وَ حُبِسَ بَيْنَ اَطْباقِها بِجُرْمِهِ وَ جَريرَتِهِ

آيا اين چنين است، اى خداى منزّه، و ستوده كه در دوزخ بشنوى صداى بنده مسلمانى كه براى مخالفتش با دستورات تو زندانى شده و مزه عذابش را به خاطر نافرمانى چشيده و ميان دركات دوزخ به علّت جرم و جنايتش محبوس شده

وَ هُوَ يَضِجُّ اِلَيْكَ ضَجيجَ مُؤَمِّلٍ لِرَحْمَتِكَ وَ يُناديكَ بِلِسانِ اَهْلِ تَوْحيدِكَ وَ يَتَوَسَّلُ اِلَيْكَ بِرُبُوبِيَّتِكَ

و حال آنكه در درگاهت سخت ناله‌ مى‌زند، همچون ناله آن‌كه آرزومند رحمت توست، و با زبان اهل توحيدت تو را مى‌خواند، و به ربوبيّتت به پيشگاهت توسّل مى‌جويد

يا مَوْلاىَ فَكَيْفَ يَبْقى فِى الْعَذابِ وَ هُوَ يَرْجُوا ما سَلَفَ مِنْ حِلْمِكَ

اى مولاى من، چگونه در عذاب بماند و حال آنكه اميد به بردبارى گذشته‌ات دارد

اَمْ كَيْفَ تُؤْلِمُهُ النّارُ وَ هُوَ يَأمُلُ فَضْلَكَ وَ رَحْمَتَكَ

يا آتش چگونه او را به درد آورد درحالى‌كه بخشش و رحمت تو را آرزو دارد.

«اَمْ كَيْفَ يُحْرِقُهُ لَهيبُها وَ اَنْتَ تَسْمَعُ صَوْتَهُ وَ تَرى مَكانَهُ

يا چگونه شعله آتش او را بسوزاند درحالى‌كه فريادش را مى‌شنوى و جايش را مى‌بينى‌

اَمْ كَيْفَ يَشْتَمِلُ عَلَيْهِ زَفيرُها وَ اَنْتَ تَعْلَمُ ضَعْفَهُ

يا چگونه آتش او را دربر بگيرد و حال آنكه از ناتوانى‌اش خبر دارى

اَمْ كَيْفَ يَتَقَلْقَلُ بَيْنَ اَطْباقِها وَ اَنْتَ تَعْلَمُ صِدْقَهُ

يا چگونه در طبقات دوزخ به اين سو و آن سو كشانده شود درحالى‌ كه راستگوى‌اش را مى‌دانى

اَمْ كَيْفَ تَزْجُرُهُ زَبانِيَتُها وَ هُوَ يُناديكَ يا رَبَّهُ

يا چگونه فرشته‌هاى عذاب او را با خشم برانند و حال آنكه تو را به پروردگاريت مى‌خواند

اَمْ كَيْفَ يَرْجُو فَضْلَكَ فى عِتْقِهِ مِنْها فَتَتْرُكُهُ فيها

يا چگونه ممكن است بخششت را در آزادى از دوزخ اميد داشته باشد و تو او را در انجا به همان حال واگذارى؟

هَيْهاتَ ما ذلِكَ الظَّنُ بِكَ وَ لاَالْمَعْرُوفُ مِنْ فَضْلِكَ وَ لا مُشْبِهٌ لِما عامَلْتَ بِهِ الْمُوَحِّدينَ مِنْ بِرِّكَ وَ اِحْسانِكَ

همه اين امور از بنده‌نوازى تو بس دور است، هرگز گمان ما به تو اين نيست و نه از فضل تو چنين گويند و نه به آنچه كه از خوبى و احسانت با اهل توحيد رفتار كرده‌اى شباهتى دارد.

«فَبِالْيَقينِ اَقْطَعُ لَوْ لا ما حَكَمْتَ بِهِ مِنْ تَعْذيبِ جاحِديكَ وَ قَضَيْتَ بِهِ مِنْ اِخْلادِ مُعانِديكَ لَجَعَلْتَ النّارَ كُلَّها بَرْداً وَ سَلاماً وَ ما كانَ لاِحَدٍ فيها مَقَرّاً وَ لا مُقاماً

پس به يقين مى‌دانم كه اگر فرمانت در به‌ عذاب كشيدن منكران نبود و حكمت به هميشگى بودن دشمنانت در آتش صادر نمى‌شد، هر آينه سرتاسر دوزخ را سرد و سلامت مى‌كردى و براى احدى در آنجا قرار و جايگاهى نبود

لكِنَّكَ تَقَدَّسَتْ اَسْماؤُكَ اَقْسَمْتَ اَنْ تَمْلأها مِنَ الْكافِرينَ مِنَ الْجِنَّةِ وَالنّاسِ اَجْمَعينَ وَ اَنْ تُخَلِّدَ فيهَا الْمُعانِدينَ

امّا تو كه مقدّس است نامهايت‌ سوگند ياد كردى كه دوزخ را از همه كافران چه پرى و چه آدمى پر سازى و ستيزه‌جويان را در آنجا هميشگى و جاودانه بدارى‌

وَ اَنْتَ جَلَّ ثَناؤُكَ قُلْتَ مُبْتَدِئاً وَ تَطَوَّلْتَ بِالاِْنْعامِ مُتَكَرِّماً، اَفَمَنْ كانَ مُؤْمِناً كَمَنْ كانَ فاسِقاً لا يَسْتَوُونَ

و هم تو -كه ثنايت برجسته و والا است- به اين گفته ابتدا كردى و با نعمتهايت كريمانه تفضّل فرمودى «آيا مؤمن همانند فاسق‌ است؟ نه، مساوى نيستند».

«اِلهى وَ سَيِّدى فَاَسْئَلُكَ بِالْقُدْرَةِ الَّتى قَدَّرْتَها وَ بِالْقَضِيَّةِ الَّتى حَتَمْتَها وَ حَكَمْتَها وَ غَلَبْتَ مَنْ عَلَيْهِ اَجْرَيْتَها

اى خدا و سرور من، از تو خواستارم به قدرتى كه مقدّر نمودى و به فرمانى كه حتميتش دادى و بر همه استوارش نمودى و بر كسى‌كه بر او اجرايش كردى چيره ساختى

اَنْ تَهَبَ لى فى هذِهِ اللَّيْلَةِ وَ فى هذِهِ السّاعَةِ كُلَّ جُرْمٍ اَجْرَمْتُهُ وَ كُلَّ ذَنْبٍ اَذْنَبْتُهُ وَ كُلَّ قَبِيحٍ اَسْرَرْتُهُ وَ كُلَّ جَهْلٍ عَمِلْتُهُ كَتَمْتُهُ اَوْ اَعْلَنْتُهُ اَخْفَيْتُهُ اَوْ اَظْهَرْتُهُ

كه در اين شب و در اين ساعت بر من ببخشى هر جرمى‌ كه مرتكب شدم و هر گناهى كه به آن آلوده گشتم و هر كار زشتى را كه پنهان ساختم و هر نادانى كه آن را بكار گرفتم‌ خواه پنهان كردم يا آشكار، نهان ساختم يا عيان و هر كار زشتى كه دستور ثبت آن را به نويسندگان بزرگوار دادى.

وَ كُلَّ سَيِّئَةٍ اَمَرْتَ بِاِثْباتِهَا الْكِرامَ الْكاتِبينَ الَّذينَ وَكَّلْتَهُمْ بِحِفْظِ ما يَكُونُ مِنّى وَ جَعَلْتَهُمْ شُهُوداً عَلَىَّ مَعَ جَوارِحى وَ كُنْتَ اَنْتَ الرَّقيبَ عَلَىَّ مِنْ وَرائِهِمْ وَالشّاهِدَ لِما خَفِىَ عَنْهُمْ وَ بِرَحْمَتِكَ اَخْفَيْتَهُ وَ بِفَضْلِكَ سَتَرْتَهُ

آنان‌كه بر ضبط آنچه از من سر زند گماشتى و آنان را نيز گواهانى بر من قرار دادى علاوه بر اعضايم و خود فراتر از آنها مراقب من بودى و شاهد بر آنچه كه از آنان پنهان ماند و به يقين با رحمتت پنهان ساختى و با فضلت‌ پوشاندى

وَ اَنْ تُوَفِّرَ حَظّى مِنْ كُلِّ خَيْرٍ اَنْزَلْتَهُ اَوْ اِحْسانٍ فَضَّلْتَهُ اَوْ بِرٍّ نَشَرْتَهُ اَوْ رِزْقٍ بَسَطْتَهُ اَوْ ذَنْبٍ تَغْفِرُهُ اَوْ خَطَاءٍ تَسْتُرُهُ

و اينكه از تو مى‌خواهم از هرچيزى‌كه نازل كردى يا احسانى كه تفضّل نمودى يا برّ و نيكى كه گستردى‌ يا رزقى كه پراكندى يا گناهى كه بيامرزى يا خطايى كه بپوشانى، پرورگارا، پروردگارا، پروردگارا!

«يا رَبِّ يا رَبِّ يا رَبِّ يا اِلهى وَ سَيِّدى وَ مَوْلاىَ وَ مالِكَ رِقّى يا مَنْ بِيَدِهِ ناصِيَتى يا عَليماً بِضُرّى وَ مَسْكَنَتى يا خَبيراً بِفَقْرى وَ فاقَتى

اى خداى من‌ اى سرور من، اى مولاى من و اختيار دارم، اى كسى‌كه مهارم به دست اوست، اى آگاه از پريشانى و ناتوانى‌ام‌ اى داناى تهيدستى و نادارى‌ام

يا رَبِّ يا رَبِّ يا رَبِّ اَسْئَلُكَ بِحَقِّكَ وَ قُدْسِكَ وَ اَعْظَمِ صِفاتِكَ وَ اَسْمائِكَ اَنْ تَجْعَلَ اَوْقاتى مِنَ اللَّيْلِ وَالنَّهارِ بِذِكْرِكَ مَعْمُورَةً وَ بِخِدْمَتِكَ مَوْصُولَةً وَ اَعْمالى عِنْدَكَ مَقْبُولَةً

پروردگارا! پروردگارا! پروردگارا! از تو درخواست مى‌كنم به حقّت و قدست و بزرگ‌ترين‌ صفات و نامهايت كه همه اوقاتم را از شب و روز به يادت آباد كنى و به خدمتگزاريت‌ پيوسته بدارى. و اعمالم را در پيشگاهت قبول فرمايى

حَتّى تَكُونَ اَعْمالى وَ اَوْرادى كُلُّها وِرْداً واحِداً وَ حالى فى خِدْمَتِكَ سَرْمَداً

تا آنكه اعمال و اورادم هماهنگ، همسو و همواره باشد و حالم در خدمت تو پاينده گردد.

«يا سَيِّدى يا مَنْ عَلَيْهِ مُعَوَّلى يا مَنْ اِلَيْهِ شَكَوْتُ اَحْوالى

اى سرور من، اى آن‌كه بر او تكيه دارم، اى آن‌كه شكوه حالم را تنها به سوى او برم

يا رَبِّ يا رَبِّ يا رَبِّ قَوِّ عَلى خِدْمَتِكَ جَوارِحى وَاشْدُدْ عَلَى الْعَزيمَةِ جَوانِحى وَ هَبْ لِىَ الْجِدَّ فى خَشْيَتِكَ وَالدَّوامَ فِى الاِْتِّصالِ بِخِدْمَتِكَ

اى پروردگارم، اى پروردگارم، اى پروردگارم اعضايم را در راه خدمتت نيرو بخش و دلم را بر عزم و همّت محكم كن، و كوشش در راستاى پروايت و دوام در پيوستن به خدمتت را به من ارزانى دار

حَتّى اَسْرَحَ اِلَيْكَ فى مَيادينِ السّابِقينَ وَ اُسْرِعَ اِلَيْكَ فِى الْبارِزينَ وَ اَشْتاقَ اِلى قُرْبِكَ فِى الْمُشْتاقينَ وَ اَدْنُوَ مِنْكَ دُنُوَّ الْمُخْلِصينَ وَ اَخافَكَ مَخافَةَ الْمُوقِنينَ وَ اَجْتَمِعَ فى جِوارِكَ مَعَ الْمُؤْمِنينَ

تا به سويت برانم در ميدانهاى‌ پيشتازان و به سويت بشتابم در ميان شتابندگان و به كوى قربت آيم در ميان مشتاقان و همانند مخلصان به تو نزديك شوم و چون يقين آوردگان از جاه تو بهراسم و با اهل ايمان در جوارت گرد آيم.

«اَللّهُمَّ وَ مَنْ اَرادَنى بِسُوءٍ فَاَرِدْهُ وَ مَنْ كادَنى فَكِدْهُ

خدايا! هركس مرا به بدى قصد كند تو قصدش كن، و هركس با من مكر ورزد تو با او مكر كن

وَاجْعَلْنى مِنْ اَحْسَنِ عَبيدِكَ نَصيباً عِنْدَكَ وَ اَقْرَبِهِمْ مَنْزِلَةً مِنْكَ وَ اَخَصِّهِمْ زُلْفَةً لَدَيْكَ فَاِنَّهُ لا يُنالُ ذلِكَ اِلاّ بِفَضْلِكَ

و مرا از بهره‌مندترين بندگانت نزد خود، و نزديك‌ترينشان در منزلت به تو و مخصوص‌ ترينشان در رتبه به پيشگاهت بگردان، زيرا اين همه به دست نيايد جز به فضل تو

وَ جُدْلى بِجُودِكَ وَاعْطِفْ عَلَىَّ بِمَجْدِكَ وَاحْفَظْنى بِرَحْمَتِكَ وَاجْعَلْ لِسانى بِذِكْرِكَ لَهِجاً وَ قَلْبى بِحُبِّكَ مُتَيَّماً

خدايا! با جودت به من جود كن و با بزرگواريت به من نظر كن و با رحمتت مرا نگاهدار و زبانم را به ذكرت گويا كن، و دلم را به محبتت شيفته و شيدا فرما

وَ مُنَّ عَلَىَّ بِحُسْنِ اِجابَتِكَ وَ اَقِلْنى عَثْرَتى وَاغْفِرْ زَلَّتى

و بر من منّت گذار با پاسخ نيكويت و لغزشم را ناديده انگار و گناهم را ببخش

فَاِنَّكَ قَضَيْتَ عَلى عِبادِكَ بِعِبادَتِكَ وَ اَمَرْتَهُمْ بِدُعائِكَ وَ ضَمِنْتَ لَهُمُ الاِْجابَةَ

زيرا تو بندگانت را به بندگى فرمان دادى و به دعا و درخواست از خود امر كردى و اجابت دعا را براى آنان ضامن شدى.

«فَاِلَيْكَ يا رَبِّ نَصَبْتُ وَجْهى وَ اِلَيْكَ يا رَبِّ مَدَدْتُ يَدى

پس اى‌ پروردگار من تنها روى به سوى تو داشتم و دستم را تنها به جانب تو دراز كردم

فَبِعِزَّتِكَ اسْتَجِبْ لى دُعائى وَ بَلِّغْنى مُناىَ وَ لا تَقْطَعْ مِنْ فَضْلِكَ رَجائى وَاكْفِنى شَرَّ الْجِنِّ وَالاِْنْسِ مِنْ اَعْدائى

پس تو را به عزّتت سوگند مى‌دهم كه دعايم را اجابت كنى‌ و مرا به آرزويم برسانى، و اميدم را از فضلت نااميد نكنى، و شرّ دشمنانم را از پرى و آدمى از من كفايت كنى.

يا سَريعَ الرِّضا اِغْفِرْ لِمَنْ لا يَمْلِكُ اِلا الدُّعاءَ فَاِنَّكَ فَعّالٌ لِما تَشاءُ

اى‌ خدايى كه زود از بنده‌ات خشنود مى‌شوى، بيامرز آن را كه جز دعا چيزى ندارد، همانا تو هرچه بخواهى انجام مى‌دهى

يا مَنِ اسْمُهُ دَواءٌ وَ ذِكْرُهُ شِفاءٌ وَ طاعَتُهُ غِنىً اِرْحَمْ مَنْ رَأسُ مالِهِ الرَّجاءُ وَ سِلاحُهُ الْبُكاءُ

اى آن‌كه نامش دوا و يادش‌ شفا و طاعتش توانگرى است، رحم كن به كسى‌كه سرمايه‌اش اميد و سازوبرگش اشك‌ريزان است

يا سابِغَ النِّعَمِ يا دافِعَ النِّقَمِ يا نُورَ الْمُسْتَوْحِشينَ فِى الظُّلَمِ يا عالِماً لا يُعَلَّمُ

اى فروريزنده نعمتها اى دوركننده بلاها، اى روشنى‌ بخش وحشت‌ زدگان در تاريكيها، اى داناى ناآموخته

صَلِّ عَلى مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ وَافْعَلْ بى ما اَنْتَ اَهْلُهُ وَ صَلَّى اللّهُ عَلى رَسُولِهِ وَالاْئِمَّةِ الْمَيامينَ مِنْ آلِهِ وَ سَلَّمَ تَسْليماً كَثيراً.

بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست، و با من چنان كن تو را شايد، و درود و سلام فراوان خدا بر پيامبرش و بر امامان‌ خجسته از خاندانش.

 

مشاهده بیشتر

نوشته های مشابه

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

این سایت از اکیسمت برای کاهش هرزنامه استفاده می کند. بیاموزید که چگونه اطلاعات دیدگاه های شما پردازش می‌شوند.

دکمه بازگشت به بالا